جدول جو
جدول جو

معنی لسان السبع - جستجوی لغت در جدول جو

لسان السبع
(لِ نُسْ سَ بُ)
نباتی است دوائی، برگش دراز و اطراف او مانند اره و صلب وسبز مایل به سفیدی و زردی و شاخها پراکنده و بقدر دو ذرع و بر سر آن قبه ای مستدیر و گلش بنفش و بیخ او مربع و سیاه و ربیعی است. در سوّم گرم و خشک و طبیخ او جهت حصاه گرده و مثانه و فرزجۀ بیخش جهت گشودن حیض و اخراج جنین نافع است. (تحفۀ حکیم مؤمن). ورق حدید الاطراف کاسنان المنشار جعد خشن فیه مراره وحده حار یابس فی الثانیه یفتت الحصی قیل عن تجربه و یدرویسقط الاجنه نقلاً و لانعرفه. (تذکرۀ ضریر انطاکی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(لِ نُلْ اِ بِ)
حکیم مؤمن گوید: غیر رعی الابل است. نباتش مابین گیاه و درخت و پرشاخ و پراکنده و مربع و مایل بسفیدی و برگش شبیه به برگ به و از آن درازتر و عرضش کمتر و با زغب نرمی سفید و ثقیل الرائحه مایل بخوبی و ثمرش زرد مایل به پهنی و منبت او زمینهای درشت. در دوّم سرد و خشک و نزد بعضی گرم است مجفف قروح ظاهر و باطن است شرباًو ضماداً. و رافع سم شفنین بحری و طبیخ برگ و شاخ او مدر حیض و بول و مخرج جنین و رافع لکنت زبان و با حنا سیاه کننده موی و ذرور او جهت التیام جراحات و تنقیۀ خبیثۀ آن و استنجا به آب مطبوخ او مسکن حکۀ فرج و مقعد و ذکر و آب پختۀ او با عناب و مویز مفتح سدد و رافع التهاب و مضرّ گرده و مصلحش صمغ و قدر شربت از آب او دو وقیه و از جرم او تا سه درهم است و چون هفتاد مثقال او را با هفتاد رطل آب انگور شراب تربیب دهند جهت قرحۀ گرده و مثانه و نفث الدم و سرفه و سستی عضل و احتباس حیض نافع و قدر شربتش تا یک رطل است. (تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به الالسفاقن شود
لغت نامه دهخدا
(لِ نُلْ بَرر)
پیش رفتگی خاک در آب. دماغه. شبه جزیره: واللسان لسان البر الذی ادلعه فی الریف علیه الکوفه الیوم والحیره قبل الیوم. (معجم البلدان ذیل کلمه لسان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لسان البر
تصویر لسان البر
دماغه پیش رتفتگی خاک در آب دماغه
فرهنگ لغت هوشیار